راهیان نور

  • خانه 
  • دوراهی مرگ و زندگی 
  • تماس  
  • ورود 

نسل سوخته

19 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

💛🍂💛🍂💛🍂
📒 #نسل_سوخته

✍ #قسمت_دوم
✨غرور یا عزت نفس✨
اون روز … پای اون تصویر … احساس عجیبی داشتم … که بعد از گذشت 19 سال … هنوز برای من زنده است …
مدام به اون جمله فکر می کردم … منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم … اما بیشتر از هر چیزی … قسمت دوم جمله اذیتم می کرد …
بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره … مادرم می گفت… عزت نفس داره …
غرور یا عزت نفس … کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم …

- ببخشید … عذرمی خوام … شرمنده ام …
هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره … منم همین طور… اما هر کسی با دو تا برخورد … می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه …خصلتی که اون شب … خواب رو از چشمم گرفت …
صبح، تصمیمم رو گرفته بودم …

- من هرگز … کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم …
دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن … به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم …

- دوست شهید داشتید؟ … شهیدی رو می شناختید؟ … شهدا چطور بودن؟ …
یه دفتر شد … پر از خصلت های اخلاقی شهدا … خاطرات کوچیک یا بزرگ … رفتارها و منش شون …
بیشتر از همه مادرم کمکم کرد … می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه … اخلاقش … خصوصیاتش … رفتارش … برخوردش با بقیه …

و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد …
خیلی ها بهم می خندیدن … مسخره ام می کردن … ولی برام مهم نبود … گاهی بدجور دلم می سوخت … اما من برای خودم هدف داشتم …
هدفی که بهم یاد داد … توی رفتارها دقت کنم … شهدا … خودم … اطرافیانم … بچه های مدرسه … و … پدرم …
#ادامه_دارد​

​

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

راهیان نور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • شهدای گمنام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس