راهیان نور

  • خانه 
  • دوراهی مرگ و زندگی 
  • تماس  
  • ورود 

خروس دزدی

22 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

📖 خروس
حاج محمدصادق تخته فولادی، استاد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود.

عالمی به نام شیخ محمدباقر نجفی، هر شب جمعه خدمتش می‌ رسید و اظهار ارادت می‌ کرد.

استاد برای امتحان می‌ گوید جمعه آینده یک خروس برای من بیاور.

آقای نجفی خروسی می‌ گیرد و زیر عبا نگه می‌ دارد تا کسی نبیند، چون اگر مردم ببینند چه خیالی درباره‌ او می‌ کنند.

با ناراحتی خروس را نزد استاد می‌ آورد.

ایشان می‌ فرمایند ما از شما خروس خواستیم، نه خروس دزدی.

او می‌ گوید من از شما تعجب می‌ کنم، این خروس را از خانه آورده‌ ام.

استاد می‌ فرماید تعجب من هم از این بود که خروس برای شماست.

چطور ناراحت بودید و نخواستید کسی آنرا ببیند، فکر کردم شاید مال خودتان نبوده است.
منبع: نشان از بی ‌نشان ‌ها، جلد ۱

 نظر دهید »

منکر

22 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

🔴 منکر فقط بدحجابی نیست
❇️ رهبرانقلاب: گناه‌کار فقط بدحجاب نیست که بعضی فقط به مسأله‌ی بدحجابی چسبیده‌اند. این، یکی از گناهان است و از خیلی از گناهان کوچک‌تر است.

خلاف‌های فراوانی از طرف آدم‌های لااُبالی در جامعه وجود دارد: خلاف‌های سیاسی، خلاف‌های اقتصادی، خلاف در کسب و کار، خلاف در کار اداری، خلاف‌های فرهنگی. اینها همه خلاف است.

کسی #غیبت می‌کند، کسی #دروغ می‌گوید، کسی توطئه میکند، کسی #مسخره می‌کند، کسی کم‌کاری می‌کند، کسی ناراضی‌تراشی می‌کند، کسی مال مردم را می‌دزدد، کسی #آبروی_مردم را بر باد می‌دهد. اینها همه منکر هستند..

 نظر دهید »

نسل سوخته

20 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

💛🍂💛🍂💛🍂
📒 #نسل_سوخته

✍ #قسمت_سوم
✨پدر✨
مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم … خوب و بد می کردم … و با اون عقل 9 ساله … سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم …
اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم … که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها … شدم آقا مهران …
این تحسین برام واقعا ارزشمند بود … اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد …
از مهمونی برمی گشتیم … مهمونی مردونه … چهره پدرم به شدت گرفته بود … به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم … خیلی عصبانی بود …
تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که …

- چی شده؟ … یعنی من کار اشتباهی کردم؟ … مهمونی که خوب بود …
و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود …
از در که رفتیم تو … مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون … اما با دیدن چهره پدرم … خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد …

- سلام … اتفاقی افتاده؟ …
پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من …

- مهران … برو توی اتاقت …
نفهمیدم چطوری … با عجله دویدم توی اتاق … قلبم تند تند می زد … هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد … چرا؟ نمی دونم …
لای در رو باز کردم … آروم و چهار دست و پا … اومدم سمت حال …

- مرتیکه عوضی … دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که… من رو با این سن و هیکل … به خاطر یه الف بچه دعوت کردن … قدش تازه به کمر من رسیده … اون وقتبه خاطر آقا … باباش رو دعوت می کنن …
وسط حرف ها … یهو چشمش افتاد بهم … با عصبانیت … نیم خیزحمله کرد سمت قندون … و با ضرب پرت کرد سمتم …

- گوساله … مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ …
#ادامه_دارد

 نظر دهید »

دوستی با خدا

19 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

​
یادمون نره خــدا زود میبخشه و زود آشتے میکنه
به کسی غیر خودش نگو، 

شب دو رکعت نماز بخون 

 ازش عذرخواهی کن، توبه کن،

آرومت میکنه ….👌
❤️خدا دوست خوبے است

 نظر دهید »

تلنگر

19 اسفند 1395 توسط معصومه منصوري راد

‍ ‍ آیت الله بهجت:💠خدا میداند در دفتر امام زمان(عج)جزو چه کسانی هستیم

اعمال بندگان  

هردو روز(دوشنبه و پنج شنبه)

به ایشان عرضه می شود

همین قدرمیدانیم که آنطور که باید باشیم،نیستیم..
​
#تلنگر

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

راهیان نور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • شهدای گمنام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس